نیستی بود و هر آنچه نیست بود
نقشی از هستی در آنچه نیست بود
قبل خلقت را ازل گفتیم ما
بس که از دنیا غزل گفتیم ما
رود، از سرچشمه جاری بود و بس
حضرت پروردگاری بود و بس
پیش روی خویش محبوب آفرید
آفرید آیینه را، خوب آفرید
هم زبان لال است توصیفش کند
هم قلم گنگ است تعریفش کند
خوشه ای باید ز ساق عرش چید
تا ز دریایش نمی مضمون کشید
وحی محتاجیم، تنزیلش کنید
شعر، ناقص مانده تکمیلش کنید
هر کسی مست از می الله شد
تا که او را دید خاطرخواه شد
تا خدا برداشت از رویش نقاب
گفت الحق آفتاب است آفتاب
بعد پیغمبر ولایت خلق شد
مجری امر هدایت خلق شد
نام او شد نص قرآن کریم
بای بسم الله الرحمن الرحیم
او نخستین واژه در بیت خداست
مدح او مضمون هر بیت خداست
چون که دلگرمیش از آغوش نبی است
نردبان عرشی اش دوش نبی است
روز در رویش و شب هم موی او
روز و شب زیر سر گیسوی او
با وجودش در زمین معراجی ام
در طواف زادگاهش حاجی ام
در رکوعش قنبرم کرده است او
صاحب انگشترم کرده است او
با محمد روز روشن شد ولی
در شب تاریک می تابد علی
بعد مولا زیر این سقف کبود
شد عیان در پشت پرده هر چه بود
بانویی آمد دل از الله برد
هم دل از خورشید و هم از ماه برد
ظاهراً انسان ولی حور است او
باطناً یکپارچه نور است او
دامن او اوليا را آفريد
معجزاتش انبيا را آفريد
هر کجا نامش نوشته می شود
نور چشمانش فرشته می شود
چادرش هم کار قرآن می کند
ریشه اش کافر مسلمان می کند
آب با مهريه اش با آبرو
اشك چشمش در بهشت، آب وضو
چشم می دوزیم بر سجاده اش
جان به قربان دو آقازاده اش
تشنه لب هستیم و دریا می شود
بس که تاریکیم زهرا می شود
آسمان تا استخاره می کند
فاطمه خلق ستاره می کند
آیه آیه، آیه کوثر، هست اوست
خلقت هر چه ستاره دست اوست
عیدی امسال ما با فاطمه است
ذکر حَوّل حال ما، یا فاطمه است
فاطمه تحویل سالَم می شود
باعث خوبی حالم می شود
فاطمه زهراست، زهرا فاطمه
یا پیمبر! یا علی! یا فاطمه!