بی همگان به سر شود
بی تو به سر نمیشود
هیچ کجا صحن رضا
وقت سحر نمیشود
ای دلبرم به خدا که مهر تو
به دلم از کودکی افتاده
ای دلبرم به خدا که مهر تو
به دلم از کودکی افتاده
از برکت نمک این سفره ی تو
همیشه زندگی آباده
مژده بده مژده بده یار پسندید مرا
سایه ی او گشتم و او برد به خورشید مرا