دلیل خلقت لاهوت ازدواج تو بود
قرار شد که شما بی قرار هم باشید
جهان دچار شما شد دچار هم باشید
تمام عمر دمادم کنار هم باشید
و در مصاف خطر ذوالفقار هم باشید
دعای من همه این بوده تا به هم برسید
که خلق گشته زمین تا شما به هم برسید
نفس نفس همه جا عاشقانه همدم هم
خدا نکرده اگر زخم بود مرهم هم
صفا و مروه و رکن و مقام و زمزم هم
چرا که قبله ی من هم علیست فاطمه هم
و رو به اهل مدینه چنین سفارش کرد
نوشته ام که سفارش نه بلکه خواهش کرد
همیشه نام علی را امام بگذارید
به خانواده ی من احترام بگذارید
برای فاطمه سنگ تمام بگذارید
و روی زخم دلش التیام بگذارید
جهان بدون علی رنگ و بو نخواهد داشت
بدون فاطمه هم آبرو نخواهد داشت
شنیده می شود از آسمان صدایی كه...
كشیده شعر مرا باز هم به جایی كه ...
نبود هیچ كسی جز خدا،خدایی كه...
نوشت نام تو را ،نام اشنایی كه
پس از نوشتن آن آسمان تبسم كرد
و از شنیدنش افلاك دست و پا گم كرد
نوشت فاطمه، شاعر زبانش الكن شد
نوشت فاطمه هفت آسمان مزین شد
نوشت فاطمه تكلیف نور روشن شد
دلیل خلق زمین و زمان معین شد
نوشت فاطمه یعنی خدا غزل گفته است
غزل قصیده ی نابی که در ازل گفته است
نوشت فاطمه تعریف دیگری دارد
ز درك خاك مقام فراتری دارد
خوشا به حال پیمبر چه مادری دارد
درون خانه بهشت معطری دارد
پدر همیشه كنارت حضور گرمی داشت
برای وصف تو از عرش واژه بر می داشت
چرا كه روی زمین واژه ی وزینی نیست
و شأن وصف تو اوصاف این چنینی نیست
و جای صحبت این شاعر زمینی نیست
و شعر گفتن ما غیر شرمگینی نیست
خدا فراتر از این واژه ها كشیده تو را
گمان كنم كه تورا، اصلا آفریده تو را
كه گرد چادر تو آسمان طواف كند
و زیر سایه ی آن کعبه اعتکاف كند
ملك ببیند وآنگاه اعتراف كند
كه این شكوه جهان را پر از عفاف كند
كتاب زندگی ات را مرور باید كرد
مرور كوثر و تطهیرو نور باید كرد
در آن زمان كه دل از روزگار دلخور بود
و وصف مردمش الهاكم التكاثر بود
درون خانه ی تو نان فقر آجر بود
شبیه شعب ابی طالب از خدا پر بود
بهشت عالم بالا برایت آماده است
حصیر خانه ی مولا به پایت افتاده است
به حكم عشق بنا شد در آسمان علی
علی از آن تو باشد... تو هم از آن علی
چه عاشقانه همه عمر مهربان علی!
به نان خشك علی ساختی، به نان علی
از آسمان نگاهت ستاره می خواهم
اگر اجازه دهی با اشاره می خواهم
به یاد آن دل از شهر خسته بنویسم
كنار شعر دو ركعت نشسته بنویسم
شكسته آمده ام تا شكسته بنویسم
و پیش چشم تو با دست بسته بنویسم
به شعر از نفس افتاده جان تازه بده
و مادری كن و اینبار هم اجازه بده
به افتخار بگوییم از تبار توایم
هنوز هم كه هنوز است بی قرار توایم
اگر چه ما همه در حسرت مزار توایم
كنار حضرت معصومه در كنار توایم
فضای سینه پر از عشق بی كرانهء توست
كرم نما و فرود آ كه خانه خانهء توست