داره میاد از تو صحرا یه کاروان پر ماتم
با پرچمی که نوشته کاروان محرم
میسوزه با نفساشون سوز یک غم کهنه
میرسن از دل صحرا همه با پای برهنه
همه دریده گریبون از جامه های سیاشون
بارون تنگ غروبه اشک سرخ چشاشون
رو لبا نغمه ی تلخ و حزینه
بی امون میزنن بر سر و سینه
چشمامون مثل ابر آسمونه
گریه مون از پر قنداقه مونه
هر جا میرن می پوشونن صورت آیینه ها رو
این کاروان کرده جاری حس حضور خدا رو
بیرق تیره ی ماتم به دست حضرت آدم
موسی و عیسی گرفتن بازوی حضرت خاتم
این کاروان عزادار دسته ی اهل بهشته
از رسول و پیمبر از اولیاء و فرشته
اشکشون برزخی در حرمینه
نوحه شون دم واویلا حسینه
دل زمین می لرزه از بغضی که توی گلوشه
نگین دسته ی ماتم یه محمل تیره پوشه
کجاوه ای که رو دوش فطرس و روح الامینه
چشمه ی سرخ عزای بانوی پرده نشینه
از سوز ناله ی بانو سیل اشک روونه
دلا کباب میشه وقتی فاطمه روضه میخونه
دشمنا میوه ی قلبمو چیدند
بی کفن سرشو تشنه بریدند