ناگهان دلهره بر پیکرِ من ریختهاست

کربلا گفتی و بال و پر من ریختهاست

این غباری که از این دشت بهرویِ تو نشست

پیشتر خاک عزا بر سرِ من ریختهاست

لحظه ای روز دهم از نظرم سرخگذشت

دیدم آنچه به دلِ مضطرِ من ریختهاست

هر طرف چشم من افتاد به صحرادیدم

تن بی سر شده دور و بَرِ منریخته است

دیدم از خیره گی تیر سه پر لختهی خون

جای شیر از دو لب اصغرِ من ریختهاست

غارت پیرهن پاره اگر طولانیاست

گرگ از بسکه سرِ دلبرِ من ریختهاست

کعب نِی از همه سو دورِ تنمپیچیده

دستِ تاراج سرِ معجرِ من ریختهاست

آخرِ راه رسیدیم بیا برگردیم

تا که داغ تو ندیدیم بیا برگردیم



مطالب مرتبط

سیب سرخ
سیب سرخ

پنج شنبه, 24 آذر 1401

پخش
چه بگویم نگفته هم پیداست
چه بگویم نگفته هم پیداست

پنج شنبه, 25 شهریور 1400

پخش
حسین علیک السلام خداکنه برگردی
حسین علیک السلام خداکنه برگردی

سه شنبه, 21 مرداد 1399

پخش