یا کاشف الکروب، بلند شو از زمین
چشمات و وا کن و، حال من و ببین
یا کاشف الکروب، بلند شو از زمین
چه کرده با سرت، عمود آهنین
شبیه مشک تو، اشکای من داره، میریزه خودبخود
هر کاری کردم از چشمت سه شعبه رو، دربیارم نشد
انقد نگو برو که بی تو اصلا
روی به خیمه رفتن و ندارم
برای اینکه سرت و ببندم
سکینه داد معجرش و بیارم
رشته عمر من، به مویی بند شده
صدای خندهشون، ببین بلند شده
پاشو یه فکری کن، به حال خواهرام
نذار که خیمه ها، بشن بی احترام
اگه رهات کنم، اینا میان برا، غارت پیکرت
اگه پیشت بيام چيزي نميزارن رو سر خواهرت
رسید صدای خنده ها به خیمه
بعد تو رحم کنه خدا به خیمه
چشم تو داره بسته میشه اما
وا میشه پای دشمنا به خیمه