تا که چشمش به آب می افتد

یادِ طفل رباب می افتد 

کوهِ آتشفشان اندوه است 

از نگاهش مُذاب می افتد 

پلک هایش که بسته می گردند 

پرده های حجاب می افتد 

نیمه شب خوابِ `شام” می بیند 

نیمه شب ها ز خواب می افتد 

نمکی چشم شور شامی ها 

روی قلبی کباب می افتد 

روی گلبرگ یاس های حرم 

اثرات طناب می افتد 

یاد آن خیزران و تشت طلا 

یاد بزم شراب می افتد 

شام را قتلگاه می بیند 

نیزه ها را،”نگاه” می بیند 

مثل کرببلا در اینجا هم 

روبه رویش سپاه می بیند 

تا تماشا شوند بین گذر 

همه جا سدِّ راه می بیند 

کوچه کوچه به گریه می افتد 

کوچه کوچه گناه می بیند 

معجری پاره پاره افتاده 

یا که او اشتباه می بیند؟ 

تنِ دخترسه ساله ای را،آه.. 

از کبودی سیاه می بیند 

بین آن ازدحام جان فرسا 

عمه را گاه گاه..،می بیند 

عمه را بین آن همه نامرد... 

عمه را بی پناه می بیند 

 



مطالب مرتبط

ای عهده دار مردم بی دست پا حسین
ای عهده دار مردم بی دست پا حسین

چهار شنبه, 15 تیر 1401

پخش
این خیمه به اون خیمه
این خیمه به اون خیمه

چهار شنبه, 24 شهریور 1400

پخش
یه کنج از حرم بهم جا بده
یه کنج از حرم بهم جا بده

پنج شنبه, 05 اسفند 1400

پخش