ها علىٌّ بشر كيف بشر
ربه فيه تجلى و ظهر (1)
مانده عالم همه در حیرت تو
که بشر میشود این گونه مگر
علة الكون و لولاه لما
كان للعالم عين و اثر (2)
حبه مبدء خلد و نعیم
بغضه منشاء نار و سقر (3)
من له صاحبة كالزهراء
او سليل كشبير و شبر (4)
فلك فى فلك فيه نجوم
صدف فى صدف فيه درر (5)
در دل شیعهی خود کرده نظر
ها علی و بشر کیف بشر
جلوه ی نور رخت شمس و قمر
خاک نعلین علی در و گهر
قمرت را فلک مشتری است
نجفت خانهی مادری است
تو سرا پا وجودت ز رسول
و محمد خودش حیدری است
همه مستیم خم و باده علی
یم رحمت بود یاد علی
به نبی گفته حبریل امین
که الا یا نبی ناد علی