خوشا به حال هر آنکس که مبتلای رضاست
تمام دار و ندار من از دعای رضاست
صفای صحن و حیاط و رواق را عشق است
کنار پنجره فولاد، کربلای رضاست
کجا به غیر سرایش ادب کنم وقتی
که پادشاه جهان سائل و گدای رضاست
قسم به نغمهٔ نقاره و صدای اذاند
دلم مجاور آن گنبدِ طلای رضاست
مریض بستر عشقم، شفا نمی خواهم
که مرهم دلم از نسخه و دوای رضاست
در این معامله سودِ زیاد بردم من
حرم برای دل من، دلم برای رضاست
بگو به خادمِ آقا، مرا صدا نکند
که خواب راحت من روی فرشهای رضاست