هم گرفتار حسینم؛ هم گرفتار حسن
هم هوادار حسینم؛ هم هوادار حسن
با شفا بیگانهام؛ این درد من را خوشتر است
چون که بیمار حسینم؛ چون که بیمار حسن
ای خدا را صدهزاران شکر که لبریز از
عشق سرشار حسینم؛ عشق سرشار حسن
شیر پاک مادرم تأثیر خود را داشته
تعزیهدار حسینم؛ تعزیهدار حسن
هرچه دارم از کرامات حسین است و حسن
هم بدهکار حسینم؛ هم بدهکار حسن
جور ما را میکشد گاهی حسن، گاهی حسین
دائماً بار حسینم؛ دائماً بار حسن
هرزمان که غصّه دارم، میروم سر مینهم
روی دیوار حسین و روی دیوار حسن
کار ما را حضرت زهرا مشخص کرده است
در پی کار حسینم؛ در پی کار حسن
بر تنم رخت عزای بچّههای فاطمهست
هم عزادار حسینم؛ هم عزادار حسن
اسمشان وقتی میآید، پلکمان تر میشود
هم گهربار حسینم؛ هم گهربار حسن
اینیکی شد بیحرم؛ آن دیگری شد بیکفن
روز و شب، زار حسینم؛ روز و شب، زار حسن
آتش و مسمار و سیلی و در و دیوار و دود
روضهی ناگفتهی قلب شرربار حسن