دل سراپرده ی محبت اوست
دیده آیینه دار طلعت اوست
من و دل گر فدا شدیم چه باک
غرز اندر میان سلامت اوست
من و رقیه و سکینه و ام کلثوم و رباب و لیلا
گر فدا شدیم چه باک
غرز اندر میان سلامت اوست
چون جمله را یزید به بزم شراب خواست
چون جمله را یزید به بزم شراب خواست
ساغر گرفت و از دل زینب کباب خواست
میان تشت زر خونین گلی بود
کنارش داغ دیده بلبلی بود