منم یادگار غروبی پُر از درد
یه خواهر که بالای تل ناله میزد
شدم روضه خون تو نفس های آخر
غریبیِ جدم به یاد من اومد
منم و یه دنیا حسرت
دیدم که حرم شد غارت
هنوز به یادم هست خنده ی قاتل
منی که دیدم با چشمام
شلوغیِ بازار شام
چطوری حالا آروم بگیره دل
منم شاهد ماجرا
تو اون غروب کربلا
که رفت سرا رو نیزه ها