ریان ابن شبیب جدمون غریب گیرآوردن
ریان ابن شبیب آب رو واسه حبیب دیر آوردن
تو شیب گودال سرازیز شد حسین پیر شد
ته گودال زمین گیر شد حسین پیر شد
ریان ابن شبیب ذکر امن یجیب می گفت زینب
ریان ابن شبیب رفتش شیب الخضیب زیر مرکب
بلا سر زینب آوردن سر رو بردن
بچه یتیما کتک خوردن سر رو بردن
ریان ابن شبیب می اومد بوی سیب از تو صحرا
به عمه زینب جسارت شد جنایت شد
قسمت زن ها اسارت شد جنایت شد