ابالفضلی بودن یعنی اول ادب
و صلی الله علیک یا یا ابا الادب
ابالفضلی یعنی راه امام حسین
ادب داشتن تو دستگاه امام حسین
احترام به بزرگتر
به یه پیرغلام و نوکر
اره قاموس ابالفضله
بین واژه ها بگردی واژه ی ادب همیشه
دست و پابوسه ابالفضله
عمو ابالفضل داره پیش خدا آبرو ابالفضل
توی دفترت صد و سی و سه دفعه
بنویس ادب ولی بگو ابالفضل
زنده شود جان به نام حضرت عباس
توسن چرخ است رام حضرت عباس
روز ازل چون زدند قرعه مردی
قرعه در آمد به نام حضرت عباس
عمو ابالفضل داره پیش خدا آبرو ابالفضل
توی دفترت صد و سی و سه دفعه
بنویس ادب ولی بگو ابالفضل
سید الشباب بعد از حسنین
و صلی الله علی علی ابن الحسین
علی اکبر یعنی شور و شوق شغف
علی اکبر یعنی تکرار شاه نجف
این روایته که کلا
منطقا خَلقا و خُلقا
به پیمبر اشبه الناسه
این یه سرّ نا نوشته است
واژه ی علی اکبر مترادف با عباسه
نبود مثالت
فتبارک به وقار و به جلالت
موقع جنگیدنت میگفت ابالفضل
علی اکبر شیر مادر حلالت
یم فاطمی دُر سرمدی
گل احمدی مه هاشمی
ز سرادقات محمدی
طلعت ظهور و جلالتی
به سما قمر به نبی ثمر
به فاطمه دُر به علی گهر
به حسن جگر به حسین پسر
چه نحابتی چه اصالتی
خم زلف او چه شکن شکن
به مثال نقره فام و تن
سپری به کتف و کفن به تن
به چه قامتی چه قیامتی
نبود مثالت
فتبارک به وقار و به جلالت
موقع جنگیدنت میگفت ابالفضل
علی اکبر شیر مادر حلالت