اونی که یه دنیا دلتنگه منم
فکر نکن اهل گلایه کردنم
هنوزم گاهی مثل بچگیام
بی بهونه زیر گریه میزنم
هنوزم شبیه اون روزا آقا
واسه تو عاشق نوحه خوندم
هنوزم یکی که روضه میخونه
اشکمو با آستینم پاک میکنم
منم اون بچه بی آلایش
با یه دنیا خواهش
که هنوزم اسم تو براش یعنی آرامش
منم اون بچه بی سرمایه
که برا تو با یه
کتیبه تکیه میزد با پسر همسایه
به جون مادرم دوست دارم
تا دم آخرم دوست دارم
داره کم کم شبیه جنون میشه
بیشتر از هزار تا کهکشون میشه
این چه سرّیه من هرچی پیر میشم
ولی عشقم به تو هی جوون میشه
یادمه زلالی بچگیمو
چی شد اینجوری شدم نمی دونم
عشقم این بود که شبای هیئتت
سینی چایی رو من بگردونم
منم اون بچه که توی هیئت
به همه رو میزد
که دو خط نوحه بخونه توی هیئت واست
منم اون بچه که توی دسته
نیمه ی شب خسته
روی دوش بابا نم نمک چشماشو بسته
به جون مادرم دوست دارم
تا دم آخرم دوست دارم