دلنگرانم آقاجون واسه عقبای خودم
وقتی که من خبر ندارم از فردای خودم
باید که کور دگران باشم بینای خودم
میترسم من از گناهای خودم میترسم
میترسم از اینکه بی حیا شدم میترسم میترسم
یا مهدی عجل الله تعالی فرجه...
من با تو خوشم
یه روز خودم رو من برا عشقت آخر میکشم
چش بر ندار یه لحظه هم از من منت میکشم
یه کاری کن مثل حبیب آقا نزدیک تو شم
میترسم که نور روضه ها نده تغییرم
میترسم زیارتت نباشه تو تقدیم میترسم
یا مهدی عجل الله تعالی فرجه...
غوغا شده بود
آتیش فتنه پشت در بر پا شده بود
دستای بسته ی علی کاش وا شده بود
میون کوچه مادرت تنها شده بود
میترسید میون کوچه مجتبی میترسید
میترسید از ضرب دست بی هوا میترسید میترسید
غوغا شده بود
کرب و بلا مدینه الزهرا شده بود
میون قتلگاه حسین تنها شده بود
سر بریدن سرش دعوا شده بود
میلرزید یه خواهری تو قتلگاه میلرزید
می لرزید دستای شمر بی حیا می لرزید میلرزید
سامون حسین دوای هرچی درد بی درمون حسین
فدای چشمات که میشه گریون حسین
به فاطمه نمیگذریم از خون حسین
یا مهدی عجل الله تعالی فرجه ...