شدم این آخرِ عمری پریشان حال و بیمارت

اگر چه عمر کوتاه میسر نیست دیدارت

خبر داری که خیلی از گناهانم پشیمانم

خبر داری منم آن نوکری که داده آزارت

نمی‌دانی چقدر این روزها بی تو گرفتارم

ز بس دنیال عصیانم نشد باشم گرفتارت




مطالب مرتبط