حمله‌ی دو شیر را در بینِ لشکر دیده‌ای

شیر مردی را کنار یک دلاور دیده‌ای

رفتنِ عباس را همراه اکبر دیده‌ای

الفرارِ عَمروعاصان را ز حیدر دیده‌ای

 

گر به عباس از برادر تیغ حیدر می‌رسد

دستمالِ زرد مولا هم به اکبر می‌رسد

 

 

اینکه ممسوس است در ذات خدا ذاتِ خودش

می‌رود در هر سحر سمتِ ملاقات خودش

از خدا پُر می‌شود وقتِ مناجاتِ خودش

سجده‌اش قُرب است می‌آید به میقاتِ خودش

 

پشتِ این خانه دلم دنبال لیلازاده است

پیشِ بابا باز کارم دستِ آقا زاده است

 

 

"آبها آئینه‌‌ی سَروِ خرامانش شدند

بادها مشاطه‌ی زلف پریشانش شدند

اَبرها چتر پریزادِ سلیمانش شدند"**

یک مدینه یک نجف یک مکه حیرانش شدند

 

گرچه ما را عاقبت کرببلا می‌آورند

ما گدایان را فقط پایین پا می‌آورند

 

 

کُنجِ شش گوشه نوشته وای از لیلا علی

در شبِ جمعه حرم بودیم ما اما علی

فاطمه بود و نمی‌شد گفت واویلا علی

میروم مشهد بخوانم روضه‌هایت را علی

 

"خیز از جا آبرویم را بخر" بعدش برو

"عمه را از بین نامحرم ببر" بعدش برو

 



مطالب مرتبط

من مجنون و دیوانه ی حسینم
من مجنون و دیوانه ی حسینم

پنج شنبه, 29 تیر 1402

پخش
آروم و قرار قلب زار من حسین
آروم و قرار قلب زار من حسین

یک شنبه, 23 اردیبهشت 1403

پخش