ای که شد زنده به عشقت دل هر مرد و زنی

تو همان نفخه ی روحانی جان در بدنی

عشق رسوایی محض است که حاشا نشود

پس حسن گفتن ما تا به ابد شد علنی

ساکن کشور سرسبز حسن آبادم

با من انگار که هر جا بروم هم وطنی

این گدا جای غذا مهر تو را میخواهد

میشود گاه گداری به دلم سر بزنی

چه دلی برد از آن مرد که دشنامت داد



مطالب مرتبط