درِ خونه‌ت یه گدای سرِ راهی اومده

با دو دستِ خالی و با روسیاهی اومده

اون گدا که حالا از همه بریده

شهرو گشته تا درِ خونه‌ت رسیده

شهری که تُو هر کوچه‌ش بوی شهیده

درو وا کن، درو وا کن

به گدات یه نیم‌نگا کن

منو این شبای رحمت، راهی کرببلا کن

رو به قبله‌م ولی انگار، توی بین‌الحرمینم

بذار رو راست بگم اصلاً خیلی دلتنگِ حسینم

خدایی کردی و از من بندگی که ندیدی

دست خالیمو گرفتی و دلم رو خریدی

حالا که گدا رسیده سر به زیر و...

کوله‌باری که آوردم و بگیر و

از لبم نگیر دمِ «أنَا الفقیر»و

گله دارم گله دارم، گره افتاده به کارم

غرقِ در چاه گناهم، شده سنگین کوله‌بارم

پُرِ از عطش که میشم، پُرِ از یه قلب بی‌تاب

تشنه میشم و میفتم یاد شش‌ماهۀ ارباب



مطالب مرتبط