یه عده با عصا یه عده بی حیا
یه عده نیزه دار دارن میان به قتلگاه
پاشو برادرم غریب مادرم
نخواه که از تو قتلگاه بدون تو برم
نخواه که از تو قتلگاه بدون تو برم
من اومدم شاید که شمر ازم حیا کنه
من اومدم شاید تن تو رو رها کنه
با خنجرش داره میاد سراغ حنجرت
چکار کنم اگه سر تو رو جدا کنه
تو رو که میزنه خودم رو میزنم
تو قتلگاه من از تو دل نمی کنم
یه عده اومدن فقط واسه زدن
یه عده اومدن برای غارت بدن
نمونده جوشنی نمونده پیرهنی
یکی نمیگه نا نجیب برای چی میزنی
دارن میرن یه عده ای که سم به دستن و
دارن میرن یه عده ای که خیلی پستن و
یه عده ای سواره توی رفت و آمد و
با نعل تازه استخوناتو شکستن و