از خجالت داشتم میمردم اما نیمه شب
بین جمعیت نشستم پیش تو زانو زدم
دست خالی صید مروارید اشکم میکنم
ساحل دریای من امشب در پر از جزر و مدم
من کسی جز تو ندارم لطف کن ردم نکن
هر کسی را میشناسم از درش کرده ردم
مهربان مهربان ... مهربان مهربان
چوبم بزن بلکه غرورم بشکند
تا بخواهی ضربه خوردم از غرور بی حدم
هر کسی حرمت شکست از من ، تو ناراحت شدی
گرچه من حرمت شکستم با گناه ممتدم
یک ضمانت نامه دستم بوده که دعوت شدم
تا ابد شرمنده ی الطاف شاه مشهدم