با همین آشفتگی با درد با حال بدم
 با شتاب و دلهره افطار کردم آمدم
 
 از خجالت داشتم می‌مردم اما نیمه‌شب
 بین جمعیت نشستم پیش تو زانو زدم
 
 دست خالی صید مروارید اشکم می‌کنم
 ساحل دریای من امشب پر از جزر و مد است
 
 من کسی جز تو ندارم لطف کن رَدَم نکن
 هر کسی را می‌شناسم از درش کرده رَدَم
 
 مهربان چوبم بزن بلکه غرورم بشکند
 تا بخواهی ضربه خوردم از غرور بی‌هدف
 
 هر کسی حرمت شکست از من تو ناراحت شدی
 جای آن حرمت شکستم با گناه ممتدم
 
 یک ضمانت‌نامه دستم بوده که دعوت شدم
 تا ابد شرمنده‌ی الطاف شاه مشهدم



مطالب مرتبط