همه هست آرزويم كه ببينم از تو رويي
چه زيان تو را كه من هم برسم به آرزوي
به كسي جمال خود را ننمودهای و بينم
همه جا به هر زباني، بود از تو گفت و گويي
بشكست اگر دل من، به فداي چشم مستت
سر خُمّ مي سلامت، شكند اگر سبويي
همه موسم تفرّج، به چمن روند و صحرا
تو قدم به چشم من نه، بنشين كنار جويی