شبی که پیش تو باشم ستاره لازم نیست
برای آتش عشقت شراره لازم نیست
برای آمدنِ سمتِ تو دویدم من
تو سرنوشت منی استخاره لازم نیست
سگِ رقیه شدن افتخار نوکر توست
همیشه گفته ام این را دوباره لازم نیست
حسین بی کفن آموخت بر همه عشاق
لباس تازه بر بدن پاره پاره لازم نیست
شمیم عطرِ تو میخوانَدَم به سمت حضور
برای دیدن قبله مناره لازم نیست
به مجلسِ تو تماشاگری نمی بینم
جنون عشق شما را نظاره لازم نیست
خدا کند ک نیفتم زِ چشم اربابم
برای مرگ که دارالاماره لازم نیست
برای دخترکم میخرم هر آنچه که خواست
به احترام تو اما گوشواره لازم نیست