چشمم به پرچم خیره مانده بیقراری میکنم
دارم برای نوکری لحظه شماری میکنم
یا سینه زن، یا گریه کن، یا چای ریزِ هیاتم
در روضه ات هر سال با إذن تو کاری میکنم
یا سیدالمظلوم! آقاجان! محرّم لازمم
هر شب اگر از چشم هایم اشک، جاری میکنم
با معصیت های جدیدی آمدم! امّا ببین-
با نیّت توبه برایت سوگواری میکنم
اربابِ خوبم! بیشتر از پیش تحویلم بگیر
چون بیشتر از پیش احساس ِ «نداری» میکنم
شال عزایت را به شعرم میکشم با یک سلام
جان میدهم با بغض، مرثیه نگاری میکنم
پای لهوفِ تو؛ چه بی تابانه میگویم حسین
گریه برای تکّه تکّه زخمِ کاری میکنم
مقتل از آنجا که به نصبِ نعل تازه میرسد
بر صورت و سر میزنم! بد بیقراری میکنم!