«یا صاحبی فی وحدتی» یاور ندارم

با تو ولی باکی از این لشکر ندارم

از ابتدای راه گفتم «حَسبِیَ الله»

نقشی به‌جز این، روی انگشتر ندارم

یک کهکشان جان را به تو تقدیم کردم

ماه و ستاره داشتم، دیگر ندارم

«یا رادَّ یوسف عَلی یعقوب» بنگر

دیگر علی اکبر، علی اکبر ندارم

«یا رازقَ الطّفل الصَغیر» اصغر فدایت

حالا به‌غیر از غنچه‌ای پرپر ندارم

دارم سر و سرّی در این هنگامه با تو

می‌آید آن ساعت که دیگر سر ندارم

با عضو عضو پیکرم می‌گویم اینک

ترسی ز تیر و نیزه و خنجر ندارم

هر زخم با تو حرف‌هایی تازه دارد

یا رب! مناجاتی از این بهتر ندارم

این‌گونه می‌خواهی مرا، این‌گونه زیباست

فکری به‌جز خشنودی‌ات در سر ندارم

«فَاللّهُ خیرٌ حافظاً» وقت وداع است

دلشوره‌ای در این دم آخر ندارم

هم زنده‌ام با اشک، هم مقتول اشکم

آری به‌جز این اشک‌ها یاور ندارم



مطالب مرتبط

السلام ای بدن بی سر گرما دیده
السلام ای بدن بی سر گرما دیده

یک شنبه, 08 اسفند 1400

پخش
 من این غمو نمی‌فروشم
من این غمو نمی‌فروشم

چهار شنبه, 12 شهریور 1399

پخش
ای کربلا نرفته ها
ای کربلا نرفته ها

چهار شنبه, 14 مهر 1400

پخش