خاک بودم سالها از شوق گلدان شما
در دل من بار خواهد کرد احسان شما
هرچه را آموختم از کودکی..،نام تو بود
یا رضا گفته فقط طفل دبستان شما
اعتکاف مشهد ما از شروط بندگی است
این سه روز از سال را هستم مسلمان شما
آمدم ای شاه...،یادش خوش! روانش شاد باد!
هر که بوده از ازل روزی غزلخوان شما
مهربانی؛ خصلت خدمتگزار کوی توست
ای به قربان لب خندان دربان شما
هفتپُشت من نمکپروده ی این سفره اند
آنقَدَر نان خوردم از دستِ پدرجان شما!
یک طرف معصومهخانم،یکطرف سلطان طوس
در حقیقت نامِ این خاک است:ایران شما
نوکر بی دست و پا آیا به دردت می خورد؟!
آمدم تا بسپرم خود را به دستان شما
آی سلطان ! دوستت دارم..،مرا باور بکن
دوستت دارم..،قسم هم می خورم..،جان شما!
روز محشر ، خنده اش را فاطمه تضمین کُند
هر کسی که چشم هایش گشته گریان شما
بین صحن تو..،خودم را در نجف حس می کنم
هو کشیدم "یا علی" را رو به ایوان شما
هرچه دارم را بگیر و کربلایم را بده
یا علیموسَیالرِّضا ! دستم به دامان شما
رفته رفته دارد ایام محرم می رسد...