اجازه هست مرغ دل ، کبوتر حرم شود
و با فرشته های وحیِ عشق ، هم قدم شود
.
اجازه هست این کبوتر نشسته در حرم
پر شکسته اش برای مدحتان قلم شود
.
برای وصل آب و دانه نیست سر به زیری اش
برای پای بوسی ات به اشتیاق خم شود
.
در این حرم اگر که دَم شود نوای یا علی
نوای یا اباالحسن نوای بازدم شود
.
کنار خوان جامعه ، دعا نمی کنم دگر
زبان حاجتم همین دو دیده ی ترم شود
.
منی که در تمام زندگی ابالجوادی ام
خوشم گدای سامراییِ امام هادی ام
.
چه نعمتی است در تمام عمر ، سائلت شدن
گدا و ریزه خوار معدن فضائلت شدن
.
چه نعمتی است نذر مادرت سمانه کردن و
به این طریق ، موجبات شادی دلت شدن
.
چه نعمتی است این که با اشاره ی نگاه تو
غلام و پاسبان صبح و شام منزلت شدن
.
چه نعمتی است هم چنان فداییان درگهت
برای حفظ این حرم فدا و بِسملت شدن
.
چه نعمتی است با تو بودن و مجاورت شدن
چه نقمتی است بی تو بودن و مقابلت شدن
.
همان ازل به روی لوح سینه ، بیرقی زدم
به روی آن نوشته ی ” امیری یا نقی ” زدم
.
بخوان برای ما فراز ” قادَهَ الْهُداه ” را
بخوان و زنده کن دوباره جان کائنات را
.
هزار سیدالکریم از این قبیله زنده کن
بخوان و شرح کن فراز ” سادَهَ الْوُلاه ” را
.
شراب ناب عشق را بریز در سبویمان
خودت معرفی نما ” أئِمَهَ الْدُعاه ” را
.
بگو علی علی است شرط گفتن خدا خدا
بیا نشان بده به ما حقیقت صلاه را
.
حمایت بتول از ابوتراب را بگو
عیان نما به خلق راز ” ذادَهَ الْحُماه ” را
.
بدون تو ، منِ غریبه آس و پاس می شوم
قدم قدم کنار تو خداشناس می شوم
.
دعای ما دعا نبود اگر نبود جامعه
دعا گره گشا نبود اگر نبود جامعه
.
کسی سراسر جهان ، میان انس و جنیان
مرید هل اتی نبود اگر نبود جامعه
.
کنار چاه غالیان و صوفیان کسی دگر
به راه، آشنا نبود ، اگر نبود جامعه
.
غروب جمعه های ما اسیرهای مبتلا
به عشق ، با صفا نبود اگر نبود جامعه
.
خلاصه عرض می کنم میان اعتقاد ما
خدا همین خدا نبود اگر نبود جامعه
.
ازین طرف بخوان برام جامعه ، از آن طرف
بخوان زیارت غدیریه دوباره در نجف
.
دعا که می کنی گناه خلق پاک می شود
جهان بدون بودنت چه هولناک می شود
.
خدا به خنده های بر لب تو شاد می شود
خدا به خشم چهره ی تو خشمناک می شود
.
به ریزه ناخنت قسم اگر کسی به ساحتت
اهانتی کند ، بدون شک هلاک می شود
.
مرید مکتبت برای کسب نور معرفت
به پای جامعه کبیره سینه چاک می شود
.
در انتظار دیدن جمال توست سائلت
در آن زمان که عاقبت ، اسیر خاک می شود
.
همین که هیچ کس کنار من نبود ، می رسی
همیشه دیر کرده ام ولی تو زود می رسی
.
به دست خود به ما فقیرها پیاله می دهی
شراب ناب و کهنه ی هزار ساله می دهی
.
تو فکر اعتقاد مایی و به دست شیعیان
برای جبر و اختیار هم رساله می دهی
.
فدک نماد غربت علی و فاطمه شده
به ما خبر ز غاصبان آن قباله می دهی
.
تو حاضری خودت غریب باشی و حسین نه
خودت کریمی و به کربلا حواله می دهی
.
فقط دو هفته مانده تا بساط گریه بر حسین
به ما دوباره رزق اشک و شور و ناله می دهی ؟
.
به لطف تو اسیر شاه عالمیم تا ابد
علم به دوش خیمه ی محرمیم تا ابد