ز زشتیان جدایی بودم ای کاش
وجودم را نمی آلودم ای کاش
تنی را کز گنه فرسوده بودم
به راه دوست می فرسودم ای کاش
به رسم خوب آیینها محبت کن
تبم گرفته و دلم خوش ز من عیادت کن
برای آن که بگویی فراق یعنی چه
بیا وخامت حال مرا روایت کن
مریض دوریم و مبتلا به هجرانم
دوباره درد گدا را دوا به تربت کن
نشستهام دم بازار تا مرا بخری
برای دلخوشیم لااقل تو قیمت کن
طبیب کرببلا درد من فراق علیست
مرا نجف ببر و باز هم طبابت کن
برای اینکه سگ پاسبان او باشم
به پیش شیر خدا خواهشا وساطت کن