گفتم اي دل چه مه ست اين دل اشارت مي کرد
که نه اندازه توست اين بگذر هيچ مگو
گفتم اين روي فرشته ست عجب يا بشر است
گفت اين غير فرشته ست و بشر هيچ مگو
گفتم اين چيست بگو زير و زبر خواهم شد
گفت مي باش چنين زير و زبر هيچ مگو
اي نشسته تو در اين خانه پرنقش و خيال
خيز از اين خانه برو رخت ببر هيچ مگو
گفتم اي دل پدري کن که نه اين وصف خداست
گفت اين هست ولي جان پدر هيچ مگو