عرض ارادت منو هم گریه های من
بر حضرت رئوف امام رضای من
تنها تویی که حرف مرا گوش میکنی
جای دگر که رنگ ندارد حنای من
چیزی نمانده غرق شوم چاره ای بساز
کاری بکن به حق جوادت برای من
دیدی که من اسیر هوا و هوس شدم
گفتی بیا به طوس با در سرای من
دستم گدای توست پایم به راه تو
جز این شود قلم بشود دست و پای من
قبل از خدا خدا به زبانم تو آمدی
با نو مبارک است همیشه دعای من
من زنده ام به نوکری خانه ی شما
پس نوکری به کار نگیری به جای من
غیر از این غصه ی نهان با من
هیچکس نیست هم زبان با من
و غریق چهارده سال است
قهر کرده است آسمان با من