دل؛ تُنگ بلوری‌ست پُر از عشق به سادات

یک دایره که هر طرفش فرق ندارد

 

در حِصن علی هر که درآمد..،در امان است

این ساختمان سقف و کفش فرق ندارد

 

مقصود لب ما نمی از کوثر مولاست...

این تیر ، خدایی هدفش فرق ندارد؟!

 

دنبال علی هاست دل در به در ما

پس خاک بقیع و نجفش فرق ندارد

 

قنداقه ی سجّاد در آغوش حسین است

دیدیم که دُر با صدفش فرق ندارد

 

 

در عالم ذر مِهر تو در قلب من افتاد

ای حضرت سجّاده‌نشین! خانه‌‌ات آباد

 

 

تفسیر کند حُسن تو تجلیل شدن را

تشریح کند اشک تو تنزیل شدن را

 

الفاظ خداوند ، عبارات صحیفه است

دادند به تو قدرت تمثیل‌ شدن را

 

در زنگ کلاسِ کلماتت همه هستند...

یعنی تو ببین عاشق تحصیل‌ شدن را!

 

گهواره‌ی چوبیِ تو معراج پَر ماست

بخشید به ما فرصت جبریل‌ شدن را

 

تشخیص تو و چهره ی بابات محال است...

آموختی آئینه ی این ایل شدن را

 

شهزاده‌ی ایران! همه مدیون تو هستیم

این حِس شعف‌آورِ فامیل‌ شدن را

 

تقدیر زمستانی ما با تو بهاری‌ست

تقویم گره زد به تو تحویل‌ شدن را

 

 

غمناک شدن با تو بعید است همیشه

هر روز کنارت شبِ عید است همیشه

 

 

عشق تو به سلمان اگر اِحراز نمی شد

این قصه‌ی عاشق‌شدن آغاز نمی شد

 

از چهره اگر پرده نیانداخته بودی

شخصیت عُشّاق تو ابراز نمی شد

 

گر مادر ایرانی‌تان لطف نمی کرد

اهل عجم این‌قدر سرافراز نمی شد

 

در پنجره ی چشم تو دیدیم خدا را...

هر منظره ای این همه دلباز نمی شد

 

صحن پُر خاک تو مرا عرش‌نشین کرد

بی تو پر من لایق پرواز نمی شد

 

موسای کلیمی و عصایت کلمات است

بی نُطق تو در معرکه اعجاز نمی شد

 

آهنگ کلام تو پُر از شور حسینی‌ست

آن نغمه جز این حنجره هم‌ساز نمی شد

 

 

از نطق پر از منطق‌ات افکار بهم ریخت

با خطبه ی تو لشکر کفار بهم ریخت

 

 

ما جیره‌خورِ سفره‌ی پُر بار تو هستیم

پس تا اَبَدُ الدَّهر بدهکار تو هستیم

 

مانند عمو‌جان حسنت دست‌ به خِیری

شرمنده‌ی این شیوه‌ی رفتار تو هستیم

 

از خانه‌یمان عطر ابوحمزه بلند است

ما پرسه‌زنان در دل گلزار تو هستیم

 

تمثال تو در قاب دعا جای گرفته

هر ثانیه مشتاق به دیدار تو هستیم

 

ای چارمین خط‌کشِ توحید خداوند!

عمریست که ما بنده‌ی معیار تو هستیم

 

اقرار به حَقّانیتت کُفر اگر بود

منصور تو هستیم..،سرِ دار تو هستیم

 

آن رازِ پُر از رمز مصیباتِ عظیمی

مابینِ کُتُب در پیِ اسرار تو هستیم

 

ناموس تو را در دل انظار کشاندند...

ما لطمه‌زن روضه‌ی بازار تو هستیم

 

 

وای از صف طولانی دروازه ی ساعات

ای کاش نفهمیم چه آمد سر سادات!...



مطالب مرتبط

سلام من به مدینه
سلام من به مدینه

شنبه, 11 دی 1400

پخش
بیا نگار آشنا
بیا نگار آشنا

شنبه, 08 مرداد 1401

پخش
دوست داری در زدن های مرا
دوست داری در زدن های مرا

شنبه, 27 فروردین 1401

پخش